معنی از هم جدا کردن، بند از بند (چیزی) جدا کردن، از هم , جدا شدن، منفصل شدن, معنی از هم جدا کردن، بند از بند (چیزی) جدا کردن، از هم پ جدا شدن، منفصل شدن, معنی اx ik [bا lcbj، fjb اx fjb (]dxd) [bا lcbj، اx ik , [bا abj، kjtwg abj, معنی اصطلاح از هم جدا کردن، بند از بند (چیزی) جدا کردن، از هم , جدا شدن، منفصل شدن, معادل از هم جدا کردن، بند از بند (چیزی) جدا کردن، از هم , جدا شدن، منفصل شدن, از هم جدا کردن، بند از بند (چیزی) جدا کردن، از هم , جدا شدن، منفصل شدن چی میشه؟, از هم جدا کردن، بند از بند (چیزی) جدا کردن، از هم , جدا شدن، منفصل شدن یعنی چی؟, از هم جدا کردن، بند از بند (چیزی) جدا کردن، از هم , جدا شدن، منفصل شدن synonym, از هم جدا کردن، بند از بند (چیزی) جدا کردن، از هم , جدا شدن، منفصل شدن definition,